+استاد شایان مثل اسمش همیشه امیدواره ، میگه اوضاع بهتر میشه .. نشونههاشو دیده. یه کبوتر سفید ، بنفشههایی که تو باغچه کاشته ، مادر بزرگش که همیشه حیاط رو میشوره و گلا رو ابیاری میکنه ، خونهای که با اون همه نقاشی به نظرم خالی میومد .. نمیدونم چرا و تنهایی بود .. کاش بیشتر میشد برم دیدنش و باهاش بوم نقاشی درست کنم یا یه وقتایی بریم دوچرخه سواری ..واسم فیلمای باحال بذاره از تارکوفسکی عزیزش , اهنگای باخ .چقدر کاشهای عجیب و غریب دارم . اگه زنده بودم باز هم میرم پیشش ، با هم میریم کافه و خوراکیهای وگن میخوریم :) . یا بیشتر میرم سفر تنها یا با تور .. تنها کاری که الان میتونم بکنم پول دراوردنه..
پنجشنبه آخر سال که با بیماری کرونا، دلگیرتر است... بازدید : 228
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 14:02